من توی تَرکَم
سلام به همه مهربانها راستش هفته پیش یک سفر کوتاه داشتم به شیراز رفته بودم مامانی و بابایی را ببینم که جای همگی خالی و مثل همیشه خیلی خوش گذشت ولی تفاوتش با دفعات دیگر در این بود که من دیگه مَمه نمی خورم مامان میگن من بزرگ شدم و دیگه نباید شیر مادر بخورم و الان من حدود 12 روزه که دیگه شیر مادر نمی خورم . و به قول دایی جون : هوراد توی تَرکه من توی باغچه مامانی بابایی یک هندوانه داشتم که آن را خیلی دوست داشتم بهش آب می دادم بقلش می کردم و حتی می بوسیدمش بعد خودم کندمش و خوردمش خلاصه خیلی چسبید . چندتا از عکسهای شیرازم را براتون می گذارم تا ببینید. ...